مک دونالد نتوانست در برخی از جاهای اروپا آنطور که انتظار داشت راهش را باز کند، می دانید چرا؟
چون ایتالیایی ها، فرانسوی ها و اسپانیایی ها خیلی به فرآیند طبخ خوراک شان حساس هستند و این با سرعت و شتاب مک دونالد در تضاد است.
اما این حساسیت تنها به خوراک محدود نبود و جا در جا در تاریخ پیشرفت شتابان اروپا رخ نمود. برای مثال در جنبشی که می خواست علیه شتاب و گستردگی تولید صنعتی بشورد و تکینگی و ظرافت هنرهای دستی را همراه با بازآفرینی طبیعت در خانه دوباره بازگرداند. ریشههای فکری این جنبش از مطالعات آگوستوس پوگین منشاء میگیرند.
نام این جنبش «هنر و پیشه» بود. این اصطلاح برای اولین بار توسط ساندرسون در جلسۀ انجمن نمایشگاهی هنرها و صنایع دستی در سال ۱۸۸۷ میلادی استفاده شد.
یکی از پیروان پوگین، جان راسکین بود؛ که تاکیدش بر به وجود آوردن این سبک نو بر پایهٔ زیباییهای موجود در آثار دوران قرون وسطی به لحاظ سادگی عملی و بنابراین تضاد با سردی و بی روحی صنعت بود و در فعالیتهای منتقدانهٔ هنری خود، پایههای شاخهٔ «انجمن برادری پیشارافائلی» را نهاد.
از سردمداران انجمن برادری پیشارافائلی میتوان به ویلیام موریس اشاره کرد که صدای بلندِ جنبش هنر و پیشه بود. کار موریس بر پایهٔ زیبایی موجود در بازآفرینی شاخص های آنتیک در قرون وسطی بود. از دیدگاه او، قرون وسطی، دورهای همراه با شادی و سرور تعبیر میشود؛ با جامعهای همبسته و بدین ترتیب یک الگوی ضد صنعتی؛ باطبع با تولیدات ضدصنعتی. با وجود گرایش های سنتی، این جنبش، پایههای اصولی طراحی مدرن را بنا مینهد، زیرا که محصولی التقاط گرایانه، دلپذیر و مجموعاً مدرنتر از صنعت آن زمان را ارائه میکند. این جنبش تمایز میان هنر زیبا و صنعت را رد می کند و با احیای هنرهای دستی به عنوان صنایعی هنرمندانه سعی در آفرینش آثاری در نهایت زیبایی و کاربرد دارد.
این یکی از ویژگیهای اساسی جنبش هنر و صنایع دستی بود که به طراحی اشیایی زیبا و در عین حال کاربردی می پرداخت. ویلیام موریس، طراح برجسته و تأثیرگذار این جنبش هنری در قرن نوزدهم، گفته بود: «در خانههای خود هیچ چیزی را نگه ندارید که از کاربرد آن مطمئن نیستید یا به زیبایی آن ایمان ندارید.» کسانی که بر اساس این اصل فعالیت میکردند، هدفشان این بود که مردم بتوانند از اشیایی که در منازل خود دارند در زندگی روزمره بهره ببرند و در عین حال از جنبههای تزئینی این اشیاء نیز لذت ببرند. این رویکرد به تولید اشیاء با شکلهای هنری و خاصی انجامید که در عین حال کیفیت و کارایی را نیز مد نظر داشت.
پارچهها یکی از مواد اولیه اصلی در جنبش هنر و صنایع دستی بودند. چرا که به دلیل تنوع در الیاف و الگوهای طراحی، امکان خلق آثار هنری متنوع و کاربردی را فراهم میکنند. هنرمندان از پارچه برای دوخت لباس، طراحی دکوراسیون داخلی و تولید منسوجات خانگی بهره میبرند.
فلزات از دیگر مواد اولیه مهم در جنبش هنر و صنایع دستی بودند. استفاده از فلزات، به ویژه در ساخت زیورآلات، مبلمان و آثار هنری، نشاندهنده دقت و هنر سازنده بود. هنرمندان با بهرهگیری از فلزات مختلف، اشکالی منحصر به فرد و کاربردی خلق میکردند که هم زیبایی و هم کارایی دارند.
همچنین نور در جنبش هنر و صنایع دستی نه تنها به عنوان یک عنصر بصری بلکه به عنوان ابزاری برای تأکید بر زیبایی و جزئیات آثار هنری مورد استفاده قرار میگرفتند. باور این بود که طراحی نورپردازی مناسب میتواند احساسات و جو را بهبود بخشد و ارزش افزودهای به محصولات هنری بیفزاید.
از آن زمان ترکیبات پلیمری به دلیل ویژگیهای خاصی همچون انعطافپذیری و دوام، در تولید آثار هنری و صنایع دستی بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. این مواد میتوانند به راحتی به اشکال مختلف قالبگیری شوند و در نتیجه امکان طراحی خلاقانه و نوآورانه را برای هنرمندان فراهم میکنند.
سرامیک به عنوان یکی از مواد اولیه کلیدی در جنبش هنر و صنایع دستی، به دلیل قابلیت شکلپذیری و زیبایی خاص خود، مورد استفاده قرار میگرفت. چرا که آثار سرامیکی شامل ظروف، مجسمهها و کاشیها هم زیبایی و هم کارایی را به نمایش میگذارند.
شیشه یکی دیگر از مواد اولیه زیبا و جذاب در هنرهای دستی بوده و هست. هنرمندان با استفاده از شیشه، به خلق آثار هنری متنوعی میپردازند که شامل پنجرههای رنگی، ظروف و مجسمهها میشود. شفافیت و قابلیت انعکاس نور در شیشه، به آثار هنری جذابیت ویژهای میبخشد.
منسوجات در جنبش هنر و صنایع دستی به تولید و طراحی محصولات بافته شده اشاره دارند. این مواد میتوانند شامل فرشها، پردهها و پوشاک باشند. تنوع رنگها و الگوهای منسوجات، به هنرمندان این امکان را میداد تا آثار خلاقانه و منحصربهفردی خلق کنند.
چرم یکی از مواد اولیه محبوب در هنر و صنایع دستی است. از آن برای ساخت کیف، کفش و مبلمان استفاده میشود. چرم طبیعی به دلیل دوام و زیباییاش، انتخابی مناسب برای تولید آثار هنری و کاربردی به شمار میآمد و میتوانست با تکنیکهای مختلفی نظیر دوزندگی و رنگآمیزی تزئین شود.
توریسازی هنری که از آن برای تولید اشیاء تزئینی و کاربردی استفاده میشود. این تکنیک به هنرمندان اجازه میداد تا با ایجاد الگوهای ظریف و زیبا، آثار هنری منحصر به فردی بسازند. استفاده از مواد مختلف در توریسازی، امکان تنوع و خلاقیت را به طراحان میداد.
چوب به عنوان یکی از قدیمیترین مواد اولیه در جنبش هنر و صنایع دستی، مورد توجه هنرمندان و طراحان قرار داشت. این ماده طبیعی، به دلیل خصوصیات استحکام و زیباییاش، در تولید مبلمان، مجسمهها و لوازم دکوری استفاده میشد و امکان ایجاد طراحیهای زیبا و کاربردی را فراهم میکرد.
این جنبش هنری قرن نوزدهمی با نام انجمن نمایشگاه هنر و صنایع دستی شناخته میشود، اما شامل گروههای دیگری نیز بود. از جمله این گروههای مرتبط میتوان به اتحادیه هنرمندان (Arts Workers Guild)، انجمن نمایشگاه (Exhibition Society) و دیگر کسبوکارهایی که در زمینه هنرهای دستی و صنایع دستی فعالیت میکردند، اشاره کرد. علیرغم تنوع این گروهها، آنها به واسطه چندین ایده و مفهوم کلیدی به یکدیگر پیوسته بودند:
۱. اشیاء باید هم کاربردی و هم زیبا باشند.
پیوند زیبایی و کاربرد اولین و مهمترین اصلی است در این جنبش مورد توجه قرار گرفت.
۲. انتقاد از ماشینآلات و احیای هنرهای دستی دوره قرون وسطی
یکی از جنبههای مهم این جنبش، به ویژه در بریتانیا، نگرش غالباً منفی اعضای آن به ماشینآلات و تأثیرات انقلاب صنعتی بود. آنها به انتقاد از شرایط تکراری در کارخانهها و «بیروحی» ماشینها پرداختند و خواستار احیای ارتباط میان تولید و صنعت دستی خلاقانه شدند. دوره قرون وسطی به عنوان یک الگوی ایدهآل برای این ارتباط مطرح شد. حامیان این جنبش معتقد بودند که سازنده باید یک صنعتگر ماهر باشد که از آغاز در فرآیند خلق شیء مشارکت داشته باشد. به جای تولید انبوه در کارخانههای بزرگ، فرآیند ساخت باید به کارگاههای کوچک محدود شود.
۳. وحدت
نقص در وحدت که یکی از انتقادات مطرح شده در نمایشگاه بزرگ سال ۱۸۵۱ بود، توسط جنبش هنر و صنایع دستی مورد توجه قرار گرفت. این جنبش بر اهمیت ایجاد یک فضای داخلی هماهنگ تأکید داشت. بدین معنا که طراحی تمامی عناصر، از معماری تا ظروف آشپزخانه، باید به شکلی یکپارچه و هماهنگ باشد. به همین دلیل، بسیاری از طراحان فعال در جنبش هنری قرن نوزدهم معمولاً در چندین رشته مشغول به کار بودند و به عنوان مثال، علاوه بر طراحی مبلمان، به طراحی پارچهها نیز میپرداختند. این تنوع در اشیاء طراحی شده در آثار مرتبط با جنبش هنر و صنایع دستی به وضوح مشهود است؛ زیرا این آثار شامل گسترهای از محصولات نظیر کاغذ دیواری، شیشهجات، ساختمانها و کتابها میشود.
جنبش هنر و صنایع دستی از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰ فعالیت خود را ادامه داد. مشارکت در جنبش هنری قرن نوزدهم فقط به صنعتگران ماهر محدود نمیشد. دانشآموزان و مبتدیان نیز میتوانستند در فرآیند طراحی و ساخت شرکت کنند. این فضای باز همچنین این امکان را برای زنان فراهم کرد تا در فعالیتها شرکت کنند. اگرچه زنان هنوز با اشکال مختلف تبعیض روبرو بودند، مانند حذف آنها از اتحادیه هنرمندان تا سال ۱۹۶۴، اما آنها بخش مهمی از این جنبش را تشکیل میدادند.
فلسفه آهستگی
اصول اساسی جنبش هنر و پیشه با آنچه از فلسفه آهستگی می شناسیم هماهنگی دارد. فلسفه آهستگی حدودا شصت سال پس از برآمدن جنبش هنر و پیشه مطرح شد؛ سال ۱۹۸۶ معترضی که کارلو پِترینی نام داشت همراه گروهی از کنشگران جنبش «غذای آهسته» را راهاندازی کرد؛ جنبشی که در مقابل «فستفود» یا «غذای سریع» قرار میگرفت. وعدهی این جنبش خوردن و خریدن محلی، پرداخت منصفانه به تولیدکنندگان و تبلیغ ناهارخوریهای با کیفیت بالا و به سبک قدیمی بود. جنبش غذای آهسته چنان موفقیتآمیز بود که خیلی زود انواع خردهفرهنگها از آن منشعب شد: مُد آهسته (کمتر، اما بهتر خریدن و رفو کردن بجای دور انداختن)، باغبانی آهسته (بوییدن، لمس کردن و آگاهی یافتن بیشتر از گیاهان) و حتی فرزندپروری آهسته (سازماندهی نکردن فعالیتها بلکه تماشای ابداع سرگرمی توسط فرزند.)
در سالهای اخیر، شهرت جنبش آهستگی در کتاب کارل آنِرِی «در ستایش آهسته» (۲۰۰۴ ) احیا شد. تز اصلی او این بود که پرورش تنها زمانی اتفاق میافتد که سرعتمان را آهسته کنیم و به چیزهایی که پیرامون ما هستند فضا بدهیم. سروصدای بیمورد و شلوغ کردن به ندرت به مسائل عمق میدهد. آنطور که آنِرِی نوشته است: «مزیت بزرگ کم کردن سرعت استرداد زمان و آرامش برای ساخت ارتباطات معنادار با مردم، فرهنگ، کار، طبیعت، بدن و ذهن خودمان است.»
گرچه فلسفه آهستگی پیشینه ای قدیمی دارد، اما در فلسفهی ژاپنی و زیباییشناسی، مفهومی به نام ma وجود دارد که آن را معمولاً «فضای خالی» ترجمه میکنند.
این فضا فضایی است که شما به چیزی میدهید که از آن انتظار شکوفایی دارید. یک درخت برای سالم و قوی بودن به خاک خالی نیاز دارد تا بتواند در آن ریشهدوانی کند. یک پرنده برای پرواز کردن به هوای کافی نیاز دارد تا بال بزند و ارتفاع بگیرد. حتی واژگان جملات فقط به خاطر فضای خالی میانشان معنادار میشوند. Ma آهستگیِ ژاپنی است که به نفس کشیدن و آن عمیق کردن که تمام چیزهای معنادار به آن نیاز دارند فضا میدهد.
این همان نیازی است که جنبش هنر و پیشه در مدت زمان تولید به عنوان پیش نیازی برای شکل گیری ظرافت و پختگی در اثر هنری در نظر می گرفت. نیاز به کاهش سرعت، الهام از طبیعت و تامل بر کاربرد آنچه می سازیم.
آنچه ما در ایران امروز تجربه می کنیم
دوره قاجاری اوج بخشی از تاریخ ماست که هنرها با صنایع دستی آمیخته بودند و هنرمندان همان صاحبان کارگاه های کوچکی بودند به خلق ابزار و ادوات خانه و زندگی می پرداختند. این خالقان پیشه ور علاوه بر اتصال با سنت های قدیمی صنایع دستی، جسورانه به تلفیق آنها با چیزهایی که از اروپا می دیدند می کردند و با الهام از طبیعت آثاری متنوع در حوزه های مختلف صنایع دستی و هنر خلق می کردند.
گرچه این دوره با جنبش هنر و پیشه همزمان بود، اما لزوما پیوندی میان این جنبش ها با هم وجود نداشت.
اما امروز، بعد از یک سده صنعتی شدن ایران و موج واردات کالاهای تولیدی و سبک زندگی مبتنی بر مصرف موجی در ایران برخاسته که در آن اقبال به تولیدهای دستی که با هزینه تولید بیشتر، زمان فزون تر و دوام و تکینگی بی مثال برای خرید اسباب و لوازم خانه شاخص ارزش گذاری محسوب می شود.
برای مثال صحنه ای را مجسم کنید که در آن مادری روی یک صندلی چوبی نشسته و فرشی قشقایی زیر پایش گسترده است، نور از لابلای پرده های قلاب بافی می گذرد و بر صورت مادر که در حال آواز خواندن دستمالی را گلدوزی می کند، سایه روشن انداخته است. این حسی است که جامعه مخاطب از رودوزی ها و پارچه های دستباف می گیرد. حسی که بوی غذایی که به آهستگی در حال جاافتادن است را می دهد و به نرمی طبیعی پنبه ای است که با ظرافت ریسیده و بافته شده است.
دوخت ها همراه با نمادهای طبیعی و فرهنگی ما را به کثرت معانی سرزمینی که در آن زندگی می کنیم وصل می کند و نوعی همدلی همراه با همزیستی پدید می آورد. همزیستی از طریق اشیایی که هنرمندانه برای حل مسائل زندگی طراحی و خلق شدند.
شاید راه افتادن این میزان از فروشگاه های عرضه دست ساخته ها (از لوازم خانه گرفته تا لباس و اشیا شخصی) هنوز نامی نداشته باشد، اما نیک که بنگریم شباهت های عجیبی بین این جنبش اجتماعی و هنری و آنچه در گذشته نزدیک جامعه مدرن بوده خواهیم دید و آن تمنای معنایی گمشده در پیوند میان هنر و پیشه است که زندگی را در پیوند با طبیعت آهسته تر و عمیق تر می سازد.
ساعت دیواری: تلفیق چوب و پته دوزی سرو – اثر ساجده زارعی از برند هفتواد