نقش، نشانه و نماد در پارچه و لباس
پوشش افراد میتواند نشانگر باورها، گروه یا طبقه اجتماعی و تاریخ و جغرافیایی باشد که فرد در آن زیسته است. همچنین نقوش و نمادهایی که در پارچه و لباس به کار میرود، نمایانگر هویت افرادی است که آن لباس را بر تن دارند. نماد و نشانههای موجود در پوشش افراد حامل پیامهای معنایی خاصی است و می تواند مانند واسطههایی خاموش معرف هویت افراد یک جامعه باشد. نماد و نشانه از دو منبع متفاوت سرچشمه میگیرد و کارکردهای مختلفی را بر عهده دارد. ابتدا منابعی که نماد و نشانه را میسازد بهتر بشناسیم؛
تصویر یا ایماژ: ذهن انسان برای درک هر چه بهتر اشیا و موجودات یک تصویر یا ایماژ از آن میسازد. تصویرسازی در ذهن به معنای این است که آن شیء و یا موجود توجه ما را به خود جلب کرده و ما خواهان شناخت بیشتر و درک جزئیات آن هستیم. پس تصاویر از دنیای بیرونی الهام گرفته میشود و بنیادشان در ماده است. تصاویر همیشه همراه با نشانههایی است که روابط آنها را به ما نشان میدهد. برای مثال تصویر صبح یک شب بارانی را در نظر بگیرید، زمین خیس، قطرات آب روی گلبرگها و طراوت سبزهها نشانههای بارانی است که دیشب باران باریده است. پس نشانهها با آنچه از آن خبر میدهد، رابطه علت و معلولی دارد. رد پای گرگ و خرگوش روی برف نشانه تعقیب شکار و شکارچی است. سردرد نشانه بیخوابی یا دود نشانه آتش است.
شِما یا طرح: ما در اندیشه خود معناهایی کلی از هر چیزی داریم، مانند زن، مرد، بچه. ذهن برای این مفاهیم کلی طرح میزند و آنها را شماتیک میکند. برای مثال شِما یا طرح کلی زن طرحی است که روی در ورودی فضاهای زنانه میبینیم. نمادها از شِماها ساخته میشود و پیامی در خود دارد که معنایی را منتقل میکند. مثلاً چراغ قرمز نمادی است برای دستور توقف. هلال احمر و صلیب سرخ نماد فعالیت بشردوستانه است و هشدار خطر با نماد اسکلت مشخص میشود. از آن جا که نمادها حاوی پیامهای فرهنگی و اجتماعی است و مثل نشانهها پایه در طبیعت مادی ندارد، برای فهم آنها نیاز به یادگیری و آموزش داریم. برای مثال ما نماد کشورهای مختلف را نمیشناسیم و معانی آنها را نمیدانیم مگر آنکه درباره آنها بخوانیم.
اما گاهی نشانههای طبیعی تبدیل به نماد میشود، مثلاً در فرهنگ ما سرو نماد آزادگی، عقاب نماد قدرت و مار نماد شفا است. همچنین در برخی موارد نمادها با گذشت زمان معنای اجتماعی خود را از دست میدهد و تبدیل به نشانه میشود، برای نمونه در زمان هخامنشیان گل نیلوفر نمادی مذهبی و نشان از پاکی و تهذیب نفس به شمار میرفته، اما اکنون این نماد به نشانه فرهنگی ایران دوره هخامنشی تبدیل شده و در هر کجا که نمایان شود نشان از قدمت اثر دارد یا نشانه تاثیری است که از آن دوره گرفته شده است.
نمادها و نشانهها در منسوجات و لباس:
یکی دیگر از یکشنبههای خانه هفتدست به بررسی نمادها و نشانهها در منسوجات و لباسهای ایرانی اختصاص داشت در این نشست ارائه بحث بر عهده آرزو سماعی داریان بود. خلاصهای از این ارائه را در این گزارش میخوانیم؛
در طراحی نمادها در نقوش ایرانی از قواعد تاریخی مشخصی استفاده میکنیم که معانی آنها ریشه در اندیشه و باورهای فرهنگی-اجتماعیای دارد که ما آن را بخشی از سنت میشماریم. این سیر تکوینی فرهنگ در همزیستی میان ماست که به نمادها معنا بخشیده و آنها را وارد محیط پیرامون و طراحی اسباب زندگیمان کرده است.
آرایههای ایرانی که از نمادها و نشانهها نشأت میگیرد، مرکب از دو واژه تزئین و سنت است؛ معنای مستقیم آرایه و تزئین، آراستن، آرایش کردن و مزیّن کردن است، که این واژهها همگی تأکید بر ماهیّت آراستگی و شرافتبخشی و ارزشگذاری بر ماده را دارد. آرایش به معنای زیبا کردن چیزی با افزودن عناصری به آن است و در مقابل پیراستن قرار دارد که به معنای زیبا کردن چیزی با کاستن از آن انجام میشود. آرایه و تزئین در هنر ایران شامل نقوش تجریدی در قالب اسلیمیها و نقوش هندسیای است، که در واقع از کیفیّت فیگوراتیو خارج شده و به عنوان عناصری بصری برای تزئین طراحی به کار گرفته میشود.
در آرایههای سنتی ایران و یا حتی جهان اسلام ما با سه نوع نقش مواجه هستیم، که البته با توجه به شواهد و قراین، این نقوش پیش از اسلام نیز در ایران رواج داشته است:
1. نقوش گیاهی (ختایی)، اسلیمی و حیوانی، نقوش ملهم از طبیعت
2. نقوش هندسی، نقوشی بسیار ساده شده که از طبیعت الهام گرفته شده و قالبی چندضلعی دارد
3. نقوش مرتبط با انواع خطوط نوشتاری
« تکرار یک نقش نیز باعث به وجود آمدن نقشمایه میشود»
نقوش گیاهی
نقوش گیاهی
نقوش هندسی
ترکیب در این نقوش و به کارگیری آنها در کنار یکدیگر مستلزم نوعی تقارن است که ترکیب در این نقوش به گونهای است که هرگاه نقوش، در هر یک از فضاهایی که برای آنها تعریف می شود قرار گیرد، از آن تقارن تبعیت میکند.
تقارن برابری کامل دو چیز از جهت شکل ولی جهت روبرویی است، به طوری که اگر آنها را روی هم بیندازیم، کاملاً بر روی هم بیفتد و کم و زیاد نداشته باشد.
انواع تقارن در نقش مایهها: انعکاسی (آینهای)، دورانی (چرخشی) و انتقالی (سرهم سوار)
شاید بتوان اینطور بیان کرد که نقش، جایگاه یک نشانه را در خود اثر دارد. به بیان سادهتر نقش و طرح، نشانهای از یک معنای تاریخی و یا آیینی است که آن را به ذهن متبادر می سازد و تداعی میکند.
نقوشی که نمادی از معانی سنتی، فرهنگی و آیینی یک جامعه باشد در طول تاریخ از بین نمیرود. شاید اینطور به نظر بیاید که در دورهای سکوت اختیار کرده و به فراموشی سپرده شده است، اما در دورههای بعد قدرتمند ظاهر میشود و سر بر میآورد. ذات نقش یادآوری است. زبان هنر ایران، زبان نمادین و رمزگونه است و این رموز و نمادها حامل معنای درونی و ذاتی این هنر بوده و تنها راه بررسی معنای هنر ایران و آثار هنری آن بررسی این نمادها و سمبلهاست.
پس از آن که نمادها احیا میشوند و به عنوان معرفهای یک تاریخ و فرهنگ درمیآیند، ممکن است دیگر معانی نمادین خود را حفظ نکنند، اما به نشانهای برای معرفی پیشینه فرهنگی یک سرزمین درمیآیند. برای مثال نماد بته در ترمهها، به معنای آزادگی و سرو، درخت زندگی است که ایده جاودانگی را در فرهنگ ایرانی را به ذهن مخاطب متبادر میکند.
خانم سماعی در پایان بحث را اینگونه جمعبندی کرد:
بیایید امروزه با آگاهی از پیشینه این نقوش، نماد و نشانهها و همچنین با آگاهی از تفاوت شیوه بیان زبان بصری هر هنر از دیگر هنرها، نقوش طراحی شده بر تزئینات معماری یا تزئینات کتابآرایی را برای طراحی پارچه و لباس به کار نبندیم، با تکنیکها، اصطلاحات و واژگان هر هنر آشنا شویم و این میراث را که از گذشتگان ما به یادگار مانده را به درستی به آیندگان بسپاریم.