کتابی درباره زنان کارآفرین در بخش غیررسمی
این کتاب حاصل پژوهشی است که رکسانا بهرامی تاش در ایران انجام داده و طی کار میدانی در تهران و گرداوری 180 مصاحبه با مردان و زنان خانواده های کم درآمد به نتایج آن دست پیدا کرده است. این کتاب با ترجمه مهشید کریمایی، در مجموعه جامعه و سیاست انتشارات شیرازه کتاب ما، در سال 1399 به چاپ رسیده است.
کتاب با این فرضیه آغاز میشود که زنان در حفظ شبکههای اجتماعی که در آن قرار دارند نقش مهمی ایفا میکنند؛ در واقع، آن ها علاقه خاصی به حفظ آنها دارند. میان آن ها منابع سنتی قدرت زنانه وجود دارد، موضوعی که بعدا در رابطه با نظریه سپهر زنانه معنا پیدا میکند. این ادعای پژوهشی است که نتایج آن در کتاب بررسی شده است.
نویسنده کتاب، در مقدمه توضیح میدهد که این شبکه های اجتماعی زنانه به شدت کارآمد هستند و به مثابۀ دروازه ورود به کارهای اقتصادیای عمل میکنند که بسیار حائز اهمیت هستند. مشاهده پژوهشی و مشارکتی در گروههای کانونی ساده، برای سالها الهامبخش تحقیقاتی بوده که بخشی از آن در این کتاب آمده و میکوشد سازوکارهای این ساختار اقتصادی نامرئی را روشن کند، اقتصادی که شبکه تامین اجتماعی عظیمی را میان زنان کمدرآمد به وسیله کمک متقابل و رشد و حمایت جمعی میگستراند.
کتاب مدعی است که شش عامل موجب شده تا مطالعه این فضاها در نقطه کور پژوهشهای دانشگاهی قرار بگیرد، این شش مورد عبارتند از؛
نخستین مرتبه از جداسازی این فضاها از دانشگاه، تقویم مسیری که در آن گفتمان های توسعه در کشورهای جهان سوم متولد و مفصل بندی می شوند.
دومین مرتبه، سلطه اقتصاد جریان اصلی و نحوه قانونگذاری بازیگران بین المللی است.
سوم، شرق شناسی ضمنی یا صریح و گرایش به نادیده گرفتن شرق
چهارم، برخی کاستیهای گفتمان جنسیت و توسعه
پنجم، مسئله چگونگی طرح مسئله جنسیت در اقشار کم درآمد نزد محققان دانشگاهی متعصب تحصیل کردۀ غربی است.
و در آخر چگونگی غلبه بر چالش¬های مرتبط با انجام کارهای میدانی در ایران است که باید مد نظر قرار بگیرد.
این پژوهش بعد از تدقیق موضوع پژوهش خود در ارتباط با این موارد، در پنج فصل و یک نتیجه گیری به توصیف وضعیت زنان شاغل کم درآمد در ایران میپردازد. هدف اصلی کتاب این است که به این پرسش پاسخ دهد که «آیا زنان کمدرآمدی که به عنوان کارآفرینان خرد فعالیت میکنند از لحاظ مالی امکان توانمندشدن دارند یا اینکه در نهایت مورد بهره کشی واقع خواهند شد؟»
نویسنده معتقد است که بعد از پایان جنگ جهانی دوم و گسترش جنگ سرد توسعه اقتصادی به ابزاری برای جلوگیری از وقوع جنبش های انقلابی تبدیل شد. هدف توسعه اقتصادی تبدیل اقتصاد سنتی به اقتصاد مدرن بود و پس از بحران های اقتصادی دهه هفتاد میلادی با محدود شدن سیاستهای رفاهی در دولت های رفاه، سیاستهای توسعه بیش از پیش به بهره گیری از نیروی زنان به عنوان نیروی کار ارزان و انعطاف پذیر در تولید کالاهای مصرفی صادراتی پرداختند و از این راه به موفقیت های زیادی دست پیدا کردند. به این ترتیب از اواخر دهه هفتاد اصطلاح جهانی سازی به جای توسعه اقتصادی یا مدرنیزاسیون رونق گرفت.
در سایه این جهانی شدن ادبیات اصلی در مورد توسعه قوم مدارانه و مبتنی بر تجربه و زاویه دید غربی است و الگویی خطی و جهانی برای کشورهای در حال توسعه ارائه میکند و در مورد ویژگی های فرهنگی سوگیری دارد. شرق برای این نظریه موجودیتی یگانه، احساساتی، زنانه و غیرعقلانی در نظر گرفته میشود. این تفکر در راستای تفکر استعماری با اجرای پروژه توسعه مدرنیزاسیون زنان شرقی نیز چون زنان غربی خود به خود به وضعیت بهبود یافته دست خواهند یافت. در صورتی که گروهی معتقد بودند که توسعه اقتصادی تاثیر معکوسی بر وضعیت زنان داشته، زیرا تقسیم کار در خانواده را تغییر داده و بار مضاعفی را بر دوش زنان گمارده است.
در نهایت کتاب به این جا می رسد که روابط اجتماعی شکل گرفته در شبکه ها، امکانی برای مشارکت زنان در فعالیت های درآمدزای غیررسمی است. به این ترتیب سرمایه اجتماعی با فقر در تقابل قرار می گیرد و برای زنان پس رانده امکانی فراهم می کند که از منابع یکدیگر استفاده کنند. پویایی قدرتی که با فرایندهایی متنوع و پیچیده و ظریف از دوگانه خصوصی و عمومی فراتر می رود و به فضای سوم می رسد که همان اقتصاد اجتماعی است. در واقع کتاب به دنبال ارائه روش هایی است که زنان فرودست نامرئی، به ویژه از طریق شبکه های اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی و اقتصاد غیررسمی بتوانند از آنها بهره ببرند.
اقتصاد اجتماعی یا کارآفرینی اجتماعی به عنوان سنگ بنای همه این روشها مفهومی است که در این کتاب بر آن تاکید شده و بستری برای توانمندتر شدن زنان برای بدست آوردن قدرت اقتصادی در نظر گرفته شده است. نویسنده در نتیجه گیری کتاب اذعان میدارد که از زمان تکمیل اولین نسخه کتاب تا زمان چاپ آن وضعیت اقتصادی در ایران به طرز چشمگیری بدتر شده است. بخشی به دلیل برنامه ریزی اقتصادی ملی و بخش عمده ای به خاطر اعمال تحریم های همه جانبه علیه ایران، به طوری که در آبان سال 1391، تنها طی یک هفته ریال نیمی از ارزش خود را از دست داد. در این وضعیت کسانی که بیشترین آسیب را متحمل می شوند خانواده های کم درآمد هستند که درگیر زیان های جانبی این تحریم ها می شوند. مطالعات موردی این کتاب نشان می دهد که چگونه افراد مختلف در خانواده های کم درامد روش های دیگرگون ساختن شرایط اجتماعی را یافته اند. برای مثال فصل آخر با مطالعه موردی از یک بنگاه اقتصاد اجتماعی و مقابله آن با فقر آغاز می شودکه زنی از خانواده ای با درآمد پایین آن را تاسیس کرده، او نه تنها خود را از فقر بیرون کشید بلکه شبکه ای ساخت که حاشیه ای امن برای سایر زنان خانواده های کم درآمد به وجود آورد. به این ترتیب نشان داده می شود که اقتصاد اجتماعی چگونه می تواند مقاومتی موثر در مقابل افت و خیزهای ساختار اقتصاد رسمی ایجاد کرده و بقای کم بضاعت ها را ممکن کند.