چه کسی گفته که زنان ایرانی همگی در دوره قاجار برقعپوش و سیاهپوش بودند؟ در دورهای که ارتباطات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان ایران و اروپا افزایش پیدا کرد، رویارویی با فرهنگ مدرن برآمده در ممالک غربی تمام شئون زندگی را تحت تاثیر قرار داد. زنان هم از این قاعده مستثنی نبودند و با الهام گرفتن از آنچه میدیدند، تغییرات تازهای به سبک پوشش خود دادند و فرمهای جدیدی از پوشاک را برای خود آفریدند. این تعامل خلاقانه در سطوح مختلف فرهنگی را میتوان بخشی از تجربه مدرنیته ایرانی دانست.
در نیمه دوم قرن نوزدهم اروپاییان به ممالک شرقی از جمله ایران بیش از پیش روانه شدند. در میان آنها سیاحانی بودند که در سفرنامههایشان توصیفات دقیقی از پوشش زنان ایرانی مینوشتند، یا در نقاشیها و عکسهایشان آنها را ترسیم کردند. در این توصیفها تجربه مدرنیته ایرانی به تصویر کشیده شده است. تحول مدرن تنها از طریق دولت یا مدرسه به ایران نیامده، بلکه ابتدا در رفت و آمد ایرانیان به اروپا و بالعکس و تلاقی فرهنگهای متفاوت روی داده است. یکی از بارزترین ویژگیهای دوره قاجاری تلفیق این فرهنگها در وجوه مختلف هنر و سبکهای زندگی است. لباس هم از جمله چیزهایی است که تحت تاثیر این تحول قرار گرفت. فرهنگ مدرن، فرهنگی برونگرا با تظاهراتی عیان بود که نمایش انسان بودن و زیبا بودن را تشویق میکرد. این وجه از تفکر مدرن در بستر فرهنگی که حجب و حیا را در پوشیدگی طلب میکرد، بروز متفاوت و خاصی ایجاد کرد. بروزی که حاصلاش تلفیقی الهام گرفته از فرهنگ مدرن اروپایی و زیباییشناسی اینجایی بود. با نگاهی به لباس زنان در دوره قاجار میبینیم که ایرانیان چگونه مدرنیته را تجربه کردند و آن را از آن خود ساختند و در مسیری متداوم و آهسته فرم خود را در حین پیوستن به جهان جدید برساختند. تحقیقات زیادی در این باره وجود دارد. برای مثال در کتابی با عنوان منسوجات ایرانی در این باره میخوانیم:
در یک عده از نقاشیهای روی تخته در مقیاس بزرگ درباری، شواهدی از مد باب روز زنان آکروبات باز که بین سالهای 1810 و 1830 میلادی به تصویر کشیده شدهاند وجود دارد. زنی که پشتک وارو زده است شلواری پاچه گشاد با سجاف راه راه و حاشیه پهنی از مروارید به دور از هر توگذاشتگی پوشیده است؛ دور کمرهایشان شال کمرهای بلند سرخ یا سفید با لبههای انتهایی نقش و نگاردار بسته شده است- این نقشمایههای منحنی گل و بتههای درشت هستند. هر آکروباتباز، اگر نه سه یا چهار، دست کم دو نیمتنۀ روی هم پوشیده است: قسمت پایین دو تا از نیمتنهها روی کمر افتاده است تا آسترها را نمایان سازد و چندین آستین در آرنج دیده میشود، از جمله نقش راهراه نیمتنهای که چسب بدن پوشیده شده است. ساقهای پوشیده از مروارید که تا پشت دست امتداد مییابند به خاطر جلوۀ تزئینی آن پوشیده شدهاند، انبوه مروارید دور گردنبندهای نیمتنههای بالایی دوخته شدهاند و کف پاها و دستان زنان آکروباتباز با حنا رنگ شده است.
عکسهایی از اواخر قرن نوزدهم در میان هستند که پوشاک زنان را نشان میدهند ولی باید با احتیاط به آنها پرداخت زیرا که به تعداد زیاد، مانند کارت پستالهای امروزی، برای فروش به سیاحان تهیه شدهاند. دو تا از عکسهای سیاه و سفید از مدلهای واحدی استفاده میکنند و نحوهای که به طور مصنوعی ژست گرفتهاند مأنوس نیست، ولی البسهای که بر تن دارند دقیقا با توصیفات کتبی سازگارند.
چنین گمان میرود که پیش از بیرون رفتن از خانه شلوار گل و گشاد پفداری (چاقچور) پوشیده و بند آن به کمر بسته میشود و پارچههای آن در مچ پا جمع میشود، و روبندی- یک تکه پارچه چلوار یا پنبهای ضخیم در حد یک یارد (نود سانتی متر)- در جلوی چهره آویخته میشود، شکاف کوچکی به طول سه یا چهار اینچ (هفت و نیم تا ده سانتیمتر) و عرض یک و نیم اینچ (سه و نیم سانتیمتر)، با تور ظریف و سوزندوزی پرکار، به خاطر نفس کشیدن و به مثابه پنجرهای برای دیدن باز گذاشته میشد. این روبند با قلابی در پشت سر محکم میشود تا از افتادنش جلوگیری کند و از سمت پایین با یک دست نگه داشته میشود. ...بر روی همه اینها، چادر -پارچهای سیاه یا آبی رنگ از ابریشم یا پنبه در حدود دو یارد مربع (صد و هشتاد سانتی متر مربع) و هماهنگ با رنگ شلوارها-همه چیز را از سر تا پا میپوشاند، و تنها در جلو متوازی الاضلاعی برای تنفس باقی میگذارد.
در جنوب غرب ایران آبی تیره رنگ ترجیحی برای چادر زنانه بود ولی در استانهای شمالی احتمالاً سفید یا قرمز، سرخ و آبی یا سرخ و سبز طرح پیچازی مورد پسند بود. برای دوختن چادر قد پوشنده آن از جلوی پیشانی تا فاصلۀ یکی دو اینچی (5/2 تا 5 سانتیمتر) زمین در پشتاش اندازه گرفته میشد. این اندازه شعاع یک نیم دایره قرار میگرفت و پارچه مطابق آن برش میخورد، در صورت لزوم دو یا سه تخته پارچه به کار میرفت. چادر هیچ قلاب یا بندکی نداشت اما معمولا مهرهای کوچک، دکمه یا گرهای از تار نخ وجود داشت که به وسط حاشیه مستقیم آن دوخته میشد که نشانگر این بود که باید روی پیشانی را بپوشاند. چهره بانوان زیر روبند پنهان میماند که تکه پارچه پنبهای مستطیل شکلی بود با قابی در میانۀ قسمت بالا که با سکمهدوزی تزیین میشد. زمانی که روبند دور سر بسته میشد، قاب توری سکمهدوزی شده بر روی چشمان میافتاد. اگر مردی در نزدیکی نبود، میشد روبند را به یک طرف کنار زد. شلوارهای گل و گشاد (چاقچور) بیرون خانه زیر چادر بندی در کمر داشتند و همچنین در برگردانی محکم در مچ پا جمع میشدند یا به جورابی از نوع همان پارچه بسته میشدند. عکسی از اواخر قرن نوزدهم زن جوانی را نشان میدهد که در ربع سوم قرن نوزدهم به مد روز لباس پوشیده است.
پیش از آن که دامن مد شود زنان شلوار (چاقچور) میپوشیدند که اغلب آن چنان گشاد بود که زنان اروپایی میپنداشتند که زنان ایرانی قصد دارند بدون فنرهای زیربند زیر دامنی ناقوس مانند ملزوم آن به ظاهر همتایان غربی خود دست یابند:
...هر لنگه شلوار، وقتی استطاعت پوشندۀ آن این امر را میسر میساخت، گشادتر از دامن لباس بلند زنانه بود، به نحوی که جلوه زیردامنی (ژپون) فوق العاده جاداری را داشتند؛ و از آن جا که زیردامنیهای فنردار ناشناخته بودند، بانوان آراسته به سبب نبود اختراع مزبور ده یازده شلوار را یکی یکی روی یکدیگر میپوشید.
اقبال شگفت آور دامنهای کوتاه در میان بانوان دربار نتیجه دیدار ناصرالدین شاه از اروپا و به خصوص اپرای پاریس در 1873 میلادی است:
جایی که دامنهای تور مانند رقاصگان باله اثری عجیب بر ذهن شرقی او برجای گذاشته بود. در نتیجه، وی تعدادی لباس باله خرید و پس از رسیدن به تهران بر تن تمامی (زنان) حرمسرای خود تنپوش پریوار اپرا را پوشاند... به جای زیردامنی، زنان ایرانی دو یا سه دامن میپوشند... یکی بر روی یکی دیگر؛ زیرینترین زیردامن از پارچه آهارزده شده تهیه شده تا تموج و حالت پفداری ایجاد کند. دامن رویی، با همان شکل، از پارچهای هماهنگ با همان قسمت بالاتنۀ لباس درست میشود. دامنها هیچگاه کمرگاه ندارند، ولی آن چنان شل با بند بسته شدهاند که به پایین میلغزند و شکم را نمایان میکنند؛ هر دو دامن آن قدر کوتاهاند که به زحمت به زانوان میرسند. تازگیها زیباپوشترین زنان حرمسرای همایونی به صلاحدید نمایندگان بسیار زرنگ شرکت ورث و شرکا در تهران به جوراب شلواریهای بدن چسب ابریشمینی که رقاصگان باله بر تن میکنند انس گرفتهاند.
تاثیر آن خیره کننده بود:
... دامن بیرونی که معمولاً از ابریشم، مخمل کاشان یا شال کشمیر است، بسته به کیسۀ پول پوشنده آن، غالباً آراسته به تور طلا است؛ یا در میان فقرا، کتان گلدار یا چیت با نقش و نگار پر زرق و برق است... در کل هر دو دامن جدا کوتاهاند؛ در میان زنان مدپرست صرفاً تا رانها میرسند... نتیجه این که اگر خانمی نشسته باشد بیننده را مات و مبهوت میکند...
این امر یقینا ایرانیان محافظهکاری را که فوقالعاده مخالف این تب مد بودند منزجر کرد، اشخاصی استدلال میکردند که تنها دو دسته از زنان مطابق این مد لباس میپوشند «آنها که طاقت از دست رفتن شرم و حیای خود را دارند و آنها که اصلا شرم و حیایی برای از دست رفتن ندارند.»
از طرف دیگر، بانوان بریتانیایی از مد درباری پوشیدن پیراهنهای زنانه بدننما، یا پیراهنهای زنانه با یکی دو چاک بر روی سینهها حیران میشدند. لیدی شیل اعتراف میکند که جامۀ زنان ایرانی را نپسندیده است و هنگامی که با مادر شاه ملاقات نمود و او را دید که بلوز توری آب رنگ کاملا بدن نمای مزین به مروارید بر تن کرده است متحیر شد، و بیان میدارد که «نتیجه بدون تردید تظاهری است بیش از آنچه در اروپا مرسوم است» از دیگر سو، ...بانوی ایرانی نیز از پیراهن دکلته (سینهباز) زنان ما که از نظر او مظهر رفتار ناپسند است یکه میخورد. مردان آزاداندیشتر ایرانی آن را دلربا میانگارند، ولی اغلب از دوستان مرد خود در هیئت دیپلماتیک جوبا میشوند که از چه رو بانوان لاغر یا سالخورده گردنشان {که منظور شانههایشان است} و دستانشان را نشان میدهند. جالب این است که ملاک حجب و حیا به چه میزان در نقاط مختلف دنیا متفاوت است.
هم مردان و هم زنان بر روی شلوار و پیراهن نیمتنههای تنگ میپوشیدند. این نیمتنه و دیگر جامههای رو، خواه ردا یا نیمتنه با درازای مختلف، ساختار اساسی واحد سنجیدهای داشتند: عرض پارچه برای خرج کار پشت به کار میرفت و در عین حال برای فرم دادن به شانهها تا میخورد یا درز آن دوخته میشد، و دو خرج کار جلویی برش میخوردند تا یقه U شکل یا V شکلی را تشکیل دهند. پارچههای مثلثی شکل به طرفین اضافه میشد تا عرض اضافی را برای قالبی راحت فراهم سازند و گاهی اوقات پارچههای مشابهی به همان دلیل یا برای شکل دادن خرج کار متقاطع اضافه میشدند. آستینها ممکن بود هم تا طول آرنج و یا هم خیلی بلند باشند. در هر حالت زیر آرنجها دوخته نمیشدند و آستینها آویزان بودند؛ روزنهای لوزی شکل (مرغک آستین) معمولاً زیر بازو باز گذاشته میشد تا آزادی حرکت را تامین کند. در بسیاری از تک چهرهها، نیمتنهها باز نشان داده شدهاند و ظاهراً هم زن و هم مرد نیمتنههایی با شکاف V شکل داشتند.
این لباسها گویای تجربه تازهای است که در بطن جان و جسم ایرانیان در حال شکلگیری بوده، تجربهای که مدرنیته جهانی را از آن خود میکرده و به این ترتیب در آن شرکت میجسته است.
منبع: منسوجات ا
منبع: منسوجات ایرانی، جنیفر وردن و پاتریشیال. بیکر، ترجمه مهران محجوبی، تهران: نشر نظر، 1396 .