تاریخ صنایع ریسندگی در ایران
(از سال 1270 تا سال 1320 ه.ش.)
برای آن که بتوانیم موانع تامین الیاف طبیعی و تولید دستبافها در اکنون ایران را شناسایی کنیم، نیازمند آن هستیم که نگاهی تاریخی به تحولات این حوزه داشته باشیم. برای همین بخش پژوهش خانه هفتدست به بررسی تاریخی یک سلسله موضوعات مرتب با این موضوع پرداخته است. پیش از این در مقالههایی به معرفی انواع الیاف طبیعی و بررسی تاریخ کشت و واردات پنبه پرداختیم. حالا در چند مقاله پژوهشی، با نگاهی به تاریخ صنعت نساجی در دهههای صنعتی شدن در ایران، وضعیت کلی تولید منسوجات در ایران را ترسیم می کنیم. این یافته ها به ما کمک میکنند تا در نهایت به پرسشهایمان در مورد موانع تولید دستبافهای مرغوب با الیاف طبیعی پاسخ دهیم و برای این موانع با دیدی واقعبینانه راهحلهایی مشخص پیشنهاد دهیم.
سرنوشت صنایعدستی بافندگی در سایه بازرگانی منسوجات
از همان زمان عباس میرزا که ایرانیان متوجه پیشرفتهای کشورهای اروپایی در امر صنایع و تولیدات شدند، میل به وارد کردن ادوات نخریسی و بافندگی در تجار و سیاستگذاران پدید آمد. اما این خواست که ابتدا با وارد کردن کارخانههای بافندگی همراه شد، به چند دلیل چندین بار شکست خورد؛ اول آن که توسعه صنعتی در عرصه نساجی در تداوم سنتهای صنایعدستی قرار نداشت. نه سازندگان کارگاههای نساجی در تکوین و تولید ماشین های پیشرفتهتر دخالتی داشتند، نه بافندگان پارچههای دستی به عنوان کارگران متخصص نگریسته میشدند. در واقع در تحول این عرصه، بازیگران سنتی کنار گذاشته شدند و نیروی خارجی با سرمایه بازرگانان خارجی به میدان آمدند و صنعتی را از نو پایه گذاشتند و کارگران و تکنیسینهای خود را آموزش دادند. بنابراین آن خلاقیتی که برپایه دانش موجود و با الهام گرفتن از تجربههای قبلی پرورش پیدا کند در این مسیر از بین رفت. دلیل دوم آن بود که در خرید این تجهیزات ایرانیان، نیروهای کارشناسی زبده نداشتند و از کارشناسان سنتی هم نه در مشاوره و نه در آموزش برای قدمهای بعدی بهرهای نگرفتند. از سوی دیگر چون میخواستند تاسیسات را با قیمت ارزان وارد کنند، معمولاً کارخانهجاتی کهنه را وارد میکردند که بعد از چندی گرفتار خرابی میشد و از کار میافتاد، سوم آن که توان فنی و مهندسی در نیروهای داخلی وجود نداشت تا به تعمیر و نگهداری تجهیزات وارداتی و توسعه تکنولوژی از طریق اختراعات جدید بپردازد، بنابراین با توجه به استهلاک بالای ماشینآلات بافندگی نوسازی و تعمیرات آنها تنها به شکل ارزی ممکن بود که بسیار گران میشد و به صرفه نبود. با این وصف کارخانهجاتی که در دهههای اول خریداری میشدند پس از چند سال کار تعطیل شده و از بین میرفتند. آخرین و مهمترین دلیل ورشکستگی این صنعت در بدو امر این بود که تجار و سیاستگذاران به جای ورود تکنولوژی و سرمایهگذاری بر آموزش نیروی مهندسی خلاق، بر خرید ماشینآلات تمرکز داشتند و بنابراین راهی برای از آن خود کردن این صنعت و بهینهسازی آن با شرایط اقلیمی، کشاورزی و فرهنگ صنعتی کشور گشوده نمیشد.
با اینهمه تا نیمه دوم قرن نوزدهم منسوجات دستباف بخشی از کالاهای صادراتی ایران را تشکیل میداد و تا حدی نیاز مناطق فقیر قفقاز و آسیای میانه را تأمین میکرد و همچنان تا دهه 1250ش. به مقدار زیاد به این مناطق صادر مـیشـد. در این سالها بحـران داخلـی آمریکا و کـاهش تولیـد پنبه در ایـن کشـور، تقاضـا بـرای پنبـه را در انگلسـتان و سـایر کشورهای صنعتی افزایش داد، پس صادرات پنبه در ایالات شـمالی ایـران ازجملـه آذربایجـان به شدت افزایش یافت. (در مقاله جداگانه ای به این موضوع پرداختهایم) اما پس از آن، با اتمام جنگ داخلی آمریکا و کـاهش تقاضـا، مردمـان نـواحی ارومیـه، خـوی، سلماس و تبریز که با عدم امکان بازاریابی برای محصولاتشان مواجه شـدند، دریافتنـد که تنها پارچهبافی است که میتواند سود خوبی از محصولاتشـان را بـه آن هـا برسـاند. به این ترتیب تا 1256ش.، صادرات منسـوجات بـه قفقـاز دوبـاره افـزایش یافـت. هرچنـد پارچههای ایران با پنبه نامرغوب تولید میشد، بـه علـت اینکـه قیمـت آن بسیار پایین بود، در سرزمین قفقاز خریداران زیـادی داشـت. از سـوی دیگـر درسـت در همین زمان افزایش تعرفههای گمرکی روسیه تـأثیر ویرانگـری بـر صـادرات منسـوجات ایرانی بهویژه پارچههای دستباف ابریشمی زردوزی شده و پارچـههـای گـلدار بـه قفقـاز داشـت. علاوه بر این، رشد سریع صنایع روسیه باعث شد تا تجارت این کالا روند معکوسی به خود بگیرد. پارچههای ارزان خارجی که گرچه نسبت به پارچههای تولید داخلی کیفیت و دوام زیادی نداشت، چون بسیار رنگارنگ و دارای طرحهای متنوعی بود بهتدریج بسیاری از صنایع نساجی داخلی ایران را از بین برد. ابتدا حداقل برخی از پارچهبافان اصفهان برای حفظ موجودیت خود و حفظ بازار ناچار شدند تا پود قدکها را با نخ فرنگی درست کنند، اما درست کردن پارچه با تاروپود التقاطی ایرانی و فرنگی علاوه بر بدترکیب کردن پارچه، از دوام و لطافت آن نیز میکاست. درنتیجه، صنف نخریسان نساجان بهکلی ورشکست و بیکار شدند و تعداد صنف پارچهبافان این شهر که درحدود 10 %کل اصناف بود، نصف شد.
بااینحال، ورشکستگی صنایع نساجی سنتی و واردات نخ اروپایی نه تنها باعث کاهش تولید پنبه نشد، بلکه صادرات آنرا موقتاً افزایش داد و درنتیجه باعث افزایش قیمت سایر محصولات نیز شد. در فاصلۀ سالهای 1285 تا 1308ش. منسوجات بهطور متوسط بین 35 تا 40 درصد کل واردات ایران را تشکیل میداد. برای نمونه از حدود 381 میلیون قران واردات ایران در سال 1288ش.، تقریباً 148 میلیون قران (39 درصد) واردات انواع پارچه و نخ بود و حدود 145 میلیون آن را تنها پارچههای پنبهای خالص یا مخلوط تشکیل میداد. به همین ترتیب از حدود 419 میلیون قران واردات سال 1289 تقریباً 180 میلیون (حدود 43 درصد) را پارچه تشکیل میداد. به هرحال، درنتیجۀ رقابت پارچههای خارجی بیشتر صنایع نساجی ایران اعم از پنبـه و ابریشم بهتدریج از بین رفت. نابودی صنایعدستی نساجی در مناطق مرزی مانند گـیلان و آذربایجان که سرعت انتقال واردات منسوجات خارجی بیشتر بود، سـریعتـر از نـواحی داخلی ایران اتفاق افتاد، چراکه در مناطق داخلی احتمالاً به علـت مشـکلات ارتبـاطی و موانع دیگر، تولید منسوجات پنبهای برای مصرف محلی برای مدت طولانیتری مقاومت کند. بنابر برآورد الکساندرخودزکو در نیمه دوم قرن نوزدهم از 766 کارگـاه ابریشـم بـافی گیلان تنها 35 مورد بـاقی مانـده بـود. همچنـین از 1200 کارگـاه ابریشمبافی مشهد تا سال 1294 تنها 150 تا 200 واحد مانـده بـود. درنتیجه، فروش خام پنبه و ابریشم برای تولیدکنندگان سودآورتر بود. با ورشکستگی صنایعدستی پارچهبافی ایران، صادرات انواع پارچه کاهش یافـت و در عوض واردات منسوجات روسی و اروپایی بالا رفت.
ریسندگی با دست
تاسیس صنایع ریسندگی و بافندگی
چون کار بافندگی به جایی نرسید و به جای آن صادرات پنبه رونق یافت، فکر تاسیس کارخانه نخریسی که مقدمه صنعت پارچهبافی است پیدا شد. حاج محمدحسن امین اضرب که پیشقدم بسیاری از کارهای اقتصادی مربوط به تمدن جدید در ایران بود، در سال 1266 ه.ش (1304 یا 1305 ه. ق.) یک کارخانه ابریشمتابی را با اسباب و آلات کامل از لیون فرانسه وارد کرد و در شهر رشت به کار انداخت. ماشینها و وسایل این کارخانه را تجارتخانه برتود در شهر لیون ساخته بود و کارخانهای از هر جهت کامل بود. سوخت کارخانه مازوت بود که از بادکوبه وارد میشد و نیروی کار کارخانه همه ایرانی بودند، شامل یک نفر ماشینچی که با کمک دو متصدی آتشخانه کار میکرد. 150 کارگر زن برای رشتن ابریشم و 85 زن برای زدن پیله ها، 75 دختربچه برای کارهایی از قبیل حمل و نقل پیلهها به ماشین زدن و بازکردن آنها. چهار سرپرست و یک نفر فرانسوی به نام پلاتینه به عنوان مدیر و دو زن فرانسوی به عنوان معاون پلاتینه هم هیات مدیران اجرایی کارخانه را تشکیل میدادند. این کارخانه هفتهای 200 کیلو ابریشم تولید میکرد. تولیدات این کارخانه بسیار مرغوب بود و در لیون و میلان به بالاترین قیمت به فروش میرسید. اما به دلیل مشغولیتهای زیاد امین الضرب مرتب کار نمیکرد و گاهی چند ماه تعطیل میشد. البته موانع فرهنگی هم وجود داشت. زیرا که از قوانین کار برای کارگران زن و دختربچهها در این کارخانه این بود که حجاب نداشته باشند و چون مدیران و سرپرستان همگی مرد بودند، این قوانین در جامعه محلی مقاومت ایجاد میکرد.
در 1312 هجری قمری (1273 ه.ش.) مرتضی قلی خان صنیع الدوله به مشارکت حاجی محمدتقی شاهرودی و به منظور تاسیس کارخانه ریسمانریسی و چلوار بافی سفارش کارخانهای که تقریباً دارای 2300 دوک تمام تاب بود داد. در روز 13 نوروز آن سال ناصرالدین شاه کارخانه را که مشغول سوارکردن بودند تماشا کرد و از صنیع الدوله تمجید نمود و چون به او گزارش دادند که یکی از صندوقهای ملزومات کارخانه را جز اموال دیگر در حدود باختران دزد زده است از باب اظهار علاقه به حاکم کرمانشاه تلگراف کرد که صندوق کارخانه را از تو میخواهم و او نیز پیدا کرد و فرستاد. اما این کارخانه هم چندان دوامی نکرد. زیرا نتوانست با جنس خارجی رقابت کند و به قول حاجی مخبرالسلطنه، چون بر نخ هند وضع گمرک امکان نداشت. مرحوم هدایت بعدها در زمان ریاست وزرایی خود به تصویب مجلس بیست هزار تومان از دولت قرض کرد و کارخانه را راه انداخت. بعد از این کارخانه، کارخانه شاهی سفارش داده شد.
کارخانه ریسندگی
در ذیقعده سال 1316 هجری قمری (1277 ه.ش.) پنج تاجر اصفهانی به ریاست محمدحسین کازرونی شرکت داد و سند منسوجات اصفهان و داخلۀ ایران را راه انداختند که تهیه مقدمات تاسیس کارخانه ریسمانریسی کار اساسی آن شرکت بود. در 1328 هجری قمری (1289 ه.ش.) حاج رحیم قزوینی پسر حاجی فتحعلی یک کارخانه ریسمانریسی در تبریز تاسیس کرد. این کارخانه که دارای 1800 دوک نخریسی بود و سالانه 450 خروار پنبه مصرف میکرد از آلمان خریداری شده بود و 150 کارگر در آن کار میکردند. حاج رحیم یک کارخانه پشمریسی هم داشت که دارای دو هزار دوک پشمریسی و محصول آن برای مصرف قالی بود و در سال نزدیک به 600 خروار پشم مصرف میکرد. در سال 1302 ه.ش. حاجی کازرونی کارخانۀ وطن خود را تاسیس کرد و از سال 1304 بهره برداری از آن را آغاز کرد. این کارخانه نخستین کارخانۀ ریسندگی و بافندگی توام مدرن بود که ابتدا به «کارخانه هفتدست» معروف شد. زیرا در محل یکی از ساختمانهای صفوی به نام هفت دستگاه یا هفت دست عباسی ساخته شده بود. این کارخانه را عطا الملک دهش وارد کرده بود و چون برای به کار انداختن آن سرمایۀ کافی نداشت با حاج محمدحسین کازرونی شریک شد، اما بعد طی اختلافاتی کل سهم خود را به کازرونی واگذار کرد. تولید روزانه کارخانه در ابتدای تاسیس پانصد متر پارچۀ یکلا و دولا عرض پشمی بود که از دوازده ماشین بافندگی به دست میآمد. کلیه تاسیسات و ماشینآلات این کارخانه را از آلمان وارد کرده بودند. از این کارخانهها تنها سه کارخانه مشغول به کار ماندند و باقی تعطیل شدند.
کارخانه بافندگی
صنایع نساجی پیشگام توسعه صنعتی ایران
با روی کار آمدن رضاشاه و الگوگیری او از توسعه آتاتورک در ترکیه و ایجاد روابط حسنه با آلمان ورود کارخانههای ریسندگی و بافندگی و توسعه کارخانههای موجود سرعت و گسترش بیش از پیش یافت. اولین اقدام دولت برای ترویج صنعت جدید تصویب قانون هفتم بهمن 1303 ه.ش. بود که بر طبق آن ورود ماشینهای صنعتی و فلاحتی تا 10 سال از پرداخت حقوق گمرکی معاف شد. مادۀ 14 متمم قانون بودجۀ 1314 ه.ش. مدت این اعتبار را تمدید کرد. علاوه بر این چند قانون دیگر به منظور تاسیس یا توسعۀ کارخانهجات وضع شد، از آن جمله بند ـه مادۀ 4 متمم قانون ششم اسفند مربوط به انحصار تجارت خارجی و مادۀ 4 تصویب نامۀ مارۀ 4808، در تاریخ 20 شهریور 1310 هیات وزرا مربوط به نظام نامۀ ارزهای خارجی و قانون 11 مهر 1310 در موضوع اعظا پروانه ورود کالا جهت سرمایههای ایرانی در خارجه... از آن گذشته میزان مالیاتی که در آن زمان برای صنایع وضع شده بود نسبت به کشورهای خارجی خیلی کمتر بود و مع هذا تا سال 1312 فقط سه کارخانه نساجی و نخریسی در کشور وجود داشت. در این زمان رضاشاه برای تاسیس کارخانه نخریسی شاهی در قائم شهر دستوری صادر کرد که بعدا قسمت پارچه بافی نیز به آن اضافه شد.
حاج رحیم آقا قزوینی که کارخانه ریسمانریسی اش در تبریز به نام ایران، در 1289 ه.ش تاسیس شد و دومین کارخانه نختابی بعد از کارخانه صنیعالدوله بود، کارخانه ریسندگیای هم در سال 1306 ه.ش. در قزوین به راه انداخت. این کارخانه دارای 2000 دوک پشمریسی بود. تجهیزات و ماشینآلات این کارخانه هم مثل کارخانه تبریز آلمانی بود و با 520 کارگر شبانه روزی سالیانه 200 هزار کیلو نخ پشمی در شمارههای مختلف تولید میکرد. 350 نفر کارگر هم با کار شبانه روزی سالانه 300 هزار متر پارچۀ پشمی و کرکی میبافتند. این کارخانه در مدت کار خود قسمت تعمیرات پیشرفته ای داشت که علاوه بر ماشینآلات خود، به تجهیزات کشاورزی منطقه هم خدماترسانی میکرد. اما بعد از رفتن آلمانیها از ایران تنها توانست چهار سال دوام بیاورد و در سال 1324 تعطیل شد. او کارخانه دیگری هم در 1315 ه.ش. در قزوین تاسیس کرد که حدودا 400 کارگر زن و مرد در بخش ریسندگی آن کار میکردند. در این کارخانه ابتدا پشم شسته و بعدا با دستگاهها ریسندگی میشد. پشمهای رشته شده برای قالی بافی فروخته میشد، نمرات بالاتر آن برای پارچه بافی دستی فاستونی و پتو در کارخانه به کار میرفت. این کارخانه سالانه 270 هزار متر پارچه تولید میکرد و علاوه بر پارچههای پشمی و پتو، نخ پشم تا نمره 24 هم تهیه مینمود. این کارخانه هم قسمت برق، تعمیرات و رنگرزی هم داشت و در عده کارکنان آن از 700 تا 1000 نفر متفاوت بود. مدیر تعمیرات کل آن مجموعه یک نفر مکانیک آلمانی بود.
با تکیه بر سیاستهای حمایتی از واردات ماشینآلات و تولید صنعتی، از همان سال 1304 ه.ش. به بعد تجربه کارخانه داری حاج رحیم آقا در کشور تکثیر شد و تا سال 1320 تعداد زیادی کارخانه ریسندگی در سراسر کشور تاسیس شد که اغلب تجهیزات خود را از کشور آلمان وارد کردند. تا سال 1313 تعداد کارخانههای بافندگی به 10 واحد نمیرسید و اما در سال 1315 تقریباً 20 کارخانه نساجی و ریسندگی در کشور کار میکرد. این تعداد تا 1318 به 31 کارخانه رسید و کارخانههای موجود تا سال 1320 بر تعداد ماشینآلات خود افزودند و بخشهای خود را توسعه دادند و دولت نیز سیاستهای حمایتی خود را تداوم بخشید. این کارخانههای عمدتاً خصوصی عبارت بودند از:
1. کارخانۀ نخریسی حاج علی محمد خوئی؛ این کارخانه در سال 1303 در تبریز تاسیس شد و همه ماشینآلات آن موتوری و محصولات آن از پشمریسی و پنبه ریسی همه برای قالی بافی و پارچه بافی بود. این کارخانه در سال 1316 ماشینآلات جدیدی خریداری کرد و پس از نصب آن توسط نیروی خارجی در سال 1317 با توان جدیدی بازگشایی شد.
2. کارخانۀ پشمریسی جورابچی برادران؛ در سال 1305 در شهر تبریز تاسیس شد. ریسمانهای تابیده شده را از پشمهای ماکو و خوی و خراسان برای بافت فرش و پارچه تهیه میکرد. محصول کارخانه با 8 ساعت کار روزانه یا 60 کیلو ریسمان برای پارچه بافی و یا 90 کیلو برای فرش بود. همچنین کارخانه پشم حلاجی شده را برای نمدمالها تولید میکرد. صاحب این کارخانه حاجی رضا جورابچی بود.
3. کارخانه فلاتوری روستا؛ در سال 1307 میرزا احمد عباسقلی زاده روستا در رشت کارخانهای برای رشتن پیله ابریشم به شکل مدرن احداث کرد. 70 کارگر زن روزانه هشت ساعت در این کارخانه کار میکردند و تقریبا سالی 1600 من پیلۀ ابریشم را میریسیدند.
4. کارخانۀ نساجی شاهی؛ ساخت این کارخانه در سال 1309 شروع شد و قسمت نخریسی آن در سال 1310 به بهره برداری رسید، قسمت پارچه بافی آن در سال 1312 و بخش هیدروفیل در سال 1318 شروع به کار کردند. محصول روزانه قسمت نخریسی در حدود 3700 کیلو بود که بخشی از ان به صورت نخ به بازار عرضه میشد و بخش دیگری در تولید پارچه به کار میرفت. محصول قسمت بافندگی در حدود 10 هزار متر از انواع پارچه و قسمت هیدروفیل کارخانه روزانه 200 کیلو محصول داشت. این قسمت پنبههای الیاف کوتاه را پس از ضدعفونی به بستههای 50 گرمی تا یک کیلویی تبدیل و قسمت اعظم مصرف داخلی کشور را تامین میکرد. بخشهای مختلف فنی این کارخانه از آلمان، انگلستان و سوئیس خریداری شده بود. این کارخانه بعد از شهریور 1320 زیان ده شد و تا 1333 به همین طریق ماند.
5. نخریسی سمنان؛ شرکت سهامی ریسمانریسی سمنان در 1310 شروع به کار کرد. کارخانه ای که این شرکت سفارش داده بود یک سال بعد راه اندازی شد. تجهیزات این کارخانه هم از آلمان خریداری شد.
6. کارخانه هارطونیان؛ در سال 1312 با خرید ماشینآلات از آلمان در مشهد تاسیس شد. این کارخانه با 30 کارگر و 500 دوک در هر ساعت 140 تا 300 کیلو نخ تولید میکرد. محصول این کارخانه نخهای پشمی بود که بخشی از آن به مصرف قالیبافی میرسیده و بخشی صادر میشده است. پارچههایی هم از جنس زمستانی و بهاری و تابستانی داشته است.
7. کارخانه درخشان و هراتی یزد؛ در سال 1312 حسینعلی هراتی به مشارکت یکی از زرتشتیان سرمایه دار یزد به نام بهرام کارخانه درخشان را تاسیس کرد. کارخانه ظرفیت تهیه 72 تن نخ ابریشم و 80 هزار متر پارچه پشمی را داشت. همچنین اولین کارخانه ای بود که امکان کرک بافی و تولید نخ دولابافت داشت.
8. کارخانه نخریسی اقبال یزد؛ در سال 1310 بانک ملی اقدام به تاسیس این کارخانه کرد، اما بعد منصرف شد و این کار را به بازرگانان سپرد. کار این کارخانه در سال 1313 شروع شد و تا سال 1326 به اوج شکوفایی رسید. از متیازات کارخانه اقبال این بود که نخ ابریشم نما تولید میکرد. امتیاز دیگر این کارخانه مجهز بودنش به ماشینهای تراش و تعمیرات بود. به این ترتیب هر قطعه ای که شکسته یا خراب میشد، اکان تعمیر و تولید ان وجود داشت و هیچ ماشینی به دلیل نقص فنی از کار باز نمیماند.
9. کارخانۀ ریسندگی رحیم زاده و شرکا؛ در 1312 در اصفهان به ثبت رسید و در اردیبهشت 1313 شروع به کار کرد.
10. شرکت سهامی نساجی فارس محدود؛ در سال 1311 در شیراز به ثبت رسید و در سال 1313 افتتاح شد.
11. شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی اصفهان؛ در سال 1311 در اصفهان ثبت شد و در سال 1313 به کار افتاد. تا سال 1318 به توسعه دوکها و ماشینآلات خود پرداخت و همه تجهیزات را هم از آلمان خریداری کرد. این کارخانه در دهههای 30 و 40 دچار فراز و نشیبهای زیادی شد که در مقاله بعدی خواهد آمد.
12. کارخانۀ یوسف لطفعلی خنجی؛ این کارخانه نخریسی در بندرعباس تاسیس شد و با 4000 دوک در روز 20 ساعت کار میکرد.
13. شرکت مشکوه جورابچی؛ این شرکت در سال 1313 یک دستگاه ریسمانریسی با ظرفیت 4340 دوک را به همراه پنج متخصص آلمانی از این کشور وارد کرد. این شرکت کارخانه خود را در میدان شاه برپا کرد.
14. شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی؛ در اسفند 1313 در مشهد برای مدت 50 سال به ثبت رسید و اولین مجمع عمومی شرکت در منزل متولی باشی تشکیل گردید. ساختمان این کارخانه را شرکت هوختیف با مساحت 7600 متر ساخت. ماشینآلات نخریسی آن به کمپانی برادران پلات در انگلستان و 150 ماشین بافندگی به کمپانی یونیون ماتکس در آلمان سفارش داده شد. ماشینآلات و لوازم برق از کمپانی آ. ا. گ. و دیگهای بخار از کارخانه کمیساریات نماینده پارسیان هندوستان خریداری شد. برای بهره برداری از ظرفیت کامل کارخانه سالیانه 600 تن پنبه مصرف میشد و 600 کارگر باید در آن کار میکردند. بعد از آموزش کارگران در اصفهان کارخانه در سال 1316 شروع به کار کرد.
15. شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی زاینده رود؛ در اردیبهشت 1314 در اصفهان به ثبت رسید و در سال بعد شروع به کار کرد. تجهیزات این کارخانه به مدیریت کازرونی، از کشورهای آلمان و انگلستان خریداری شده بود. این کارخانه در سال ظرفیت تولید شش میلیون متر پارچۀ نخی را داشت. با اینهمه به توسعه ماشینآلات خود پرداخت و دارای 163 دستگاه بافندگی شد که بیش از 1200 نفر در رابطه با آنها کار میکردند. اما به طور متوسط در سال بیش از یک میلیون و 800 هزار متر پارچه نمیبافت. تمام مواد اولیه این کارخانه از داخل تامین میشد و مانند بسیاری از کارخانهها در دهه بعدی دچار بحرانهای شدیدی شد.
16. موسسه ریسندگی برق دهش؛ در خرداد 1315 در اصفهان کار نخریسی را شروع کرد. این کارخانه در دهه 30 دچار چالشهای زیادی بوده و مانند بیشتر کارخانهها چندین بار به تعطیلی کشیده شده اشت.
17. شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی خوزستان-اهواز؛ در اردیبهشت 1314 در اهواز به ثبت رسید و در خرداد 1315 شروع به کار کرد. این کارخانه متجاوز از 120 دستگاه داشت که 22 عدد از آنها مخصوص ریسندگی بود. این کارخانه در بدو امر روزانه 20 ساعت کار میکرد، مگر آن که به کمبود پنیه برخورد میکرد یا با کسادی بازار و فروش نرفتن محصول مواجه میشد.
18. شرکت سهامی ریسندگی کاشان؛ در آذر 1313 در کاشان ثبت شد و در تیرماه 1315 با 6400 دوک نخریسی افتتاح شد. این کارخانه 300 کارگر داشت. در اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 توسعه یافت.
19. شرکت سهامی برق فارس محدود؛ در آبان 1309 در شیراز ثبت شد ولی در 1315 کارش را شروع کرد.
20. شرکت سهامی ریسندگی خورشید؛ در آبان 1314 در کرمان به ثبت رسید و در بهمن 1315 ماشینآلات این کارخانه وارد ایران شد و در خرداد 1316 شروع به کار کرد. این کارخانه 20 ساعت در شبانه روز کار میکرد، تا آن که در دهه 30 مانند دیگر کارخانهها دچار بدهی و بحران شد.
21. شرکت سهامی نختاب اصفهان؛ در 1314 در اصفهان ثبت شد و در 1316 شروع به کار کرد. محصول آن قرقرههای الوان و ساده بود. محصولات این کارخانه ابتدا چندان مرغوب نبود، چون لعاب نداشت. اما با رفع این مشکل مشتری خوبی در بازار پیدا کرد و 30 درصد بر بهای آن افزوده شد. چون در آن زمان واردات قرقرههای نخ هم ممنوع شده بود، کارخانه موفقیت بیشتری کسب کرد و شبانه روزی کار میکرد.
22. کارخانه حریربافی چالوس؛ کارخانه حریربافی برای ریسیدن ابریشم در مازندران در سال 1316 افتتاح شد. 1600 نفر در آن مشغول به کار شدند. این کارخانه از پنج قسمت تشکیل شده بود؛ قسمت نخ کشی که سالیانه 500 تن پیله خشک را نخ کشی و 100 هزار کیلو نخ تولید میکرد، قسمت تابیدن که نخ را در ضخامتهای مختلف تهیه میکرد، قسمت بافندگی که سالیانه بیش از یک میلیون متر پارچه میبافت، رنگرزی و شست وشوی پارچه و قسمت برق که بخش تعمیرات را نیز در خود داشت. سوخت دیگهای بخار و الکتروموتورهای این کارخانه ذغال سنگ، نفت و چوب بود. این کارخانه دست دوم بود و پیش از آن در لیون کار میکرد. این کارخانه در سال 1333 توسعه پیدا کرد.
23. کارخانه ریسندگی و بافندگی صنایع پشمباف؛ ساخت این کارخانه در مساحتی بالغ بر 50 هزار متر در خیابان هزار جریب اصفهان شروع شد و در سال 1316 ماشینآلات آن نصب و راه اندازی شد. این کارخانه با 3240 دوک نخ شم و 3300 دوک ریسندگی پنبه و 60 دستگاه بافت کار میکرد. 900 کارگر هم در آن مشغول به کار بودند. این کارخانه هم بعدا در دهه 30 نوسازی شد و توسعه پیدا کرد.
24. کارخانۀ امید سعادت؛ این کارخانه پارچه بافی در اردیبهشت 1316 در رشت تاسیس شد و با ماشینهای دستی پارچههای بارانی از قبیل برزنت و پالتو زنانه و مردانه و بچگانه تولید میکرد.
25. کارخانۀ برادران کراوغلی؛ این کارخانه اول به شکل یک کارگاه پارچه بافی دستی در خیابان شاهپور قزوین با سرمایه ای اندک تاسیس شد، اما بعد از دو سال در سال 1316 توسعه پیدا کرد و تبدیل به کارخانه شد. موسس کارخانه هاکوپ کراوغلی ارمنی بود و از ترکیه به ایران آمده بود. برادران کراوغلی قسمتی از عمارت آوادیس تاجرابشی را خریداری کردند و با وارد کردن 20 دستگاه پارچه بافی از کارخانه هاتمان آلمان، کارخانه خود را راه انداختند. کارخانه در ابتدا 350 کارگر زن و مرد داشت و پشم را بوسیله ماشین شستشو حلاجی کرده و نخ آن را با رنگهای ثابت نباتی رنگ آمیزی میکردند و با دستگاههای دستی فاستونی و پتو میبافتند. همچنین کارخانه پشمریسی با دو دستگاه پشمریسی برای قالی خامه تهیه میکرد. این واحد صباغی و قالی بافی هم داشت. این کارخانه برخلاف دیگر کارخانهها در بحران دهه 30 توسعه پیدا کرد و موفقتر شد.
26. کارخانه پارچه بافی شالچیر؛ این کارخانه در سال 1315 ماشینآلات خود را از ایتالیا، آلمان و انگلیس خریداری کرده و در 1316 با 100 دستگاه بافندگی شروع به کار کرد. سرعت پیشرفت آن به حدی بود که در سال بعد طی هشت ساعت کار حدود 1500 متر پارچه تهیه میکرد و امید داشت که آن را به 50 هزار متر برساند. در واقع این کارخانه همان کارخانه پارچه بافی شرکت سهامی آذرباییجان و خسروشاهی و شالچیر است که در گزارش سال 1317 بانک ملی موفقیت خوبی در تولید پارچههای باکیفیت و قابل رقابت بین المللی کسب کرده بود و روزانه 2500 متر پارچه بیرون میداد. محل این کارخانه در شمال قزوین و نزدیک به «درب کوشک» بود. این کارخانه برخلاف دیگر کارخانهها که دو موتور برق داشتند، چهار موتور برق داشت و به همین خاطر تا سال 1328 از نیروی آن برای دوشنایی شهر استفاده میشد.
27. شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی شهرضا نخباف؛ در آذر 1314 در اصفهان ثبت شد و در 1316 شروع به کار کرد. قسمت بافندگی را بعدا در سال 1318 به آن اضافه کردند. این کارخانه با تکنولوژی و زیر نظر مهندسان آلمانی ساخته و تجهیز شد. 4824 دوک نخریسی و 500 دوک ولاکنی و 130 دستگاه بافندگی نخ در این واحد کار میکرد. این کارخانه علاوه بر تولید نخ، ظرفیت تولید سالانه سه میلیون متر پارچه را هم داشت و در سال 1319 750 نفر در ان کار میکردند، اما در دهه 30 دچار بحران و قرض شد و برای مدتی کارش به تعطیلی کشید.
28. شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی اتحاد شهرضا (قمشه)؛ شهریور 1315 در اصفهان به ثبت رسید و با 6048 دوک ریسندگی در تیرماه 1317 به بهره برداری رسید.
29. کارخانه ریسندگی و بافندگی اعتمادیه؛ این کارخانه در اسفندماه 1316 در بوشهر احداث و در سال 1317 افتتاح شد. در این کارخانه حداقل 3500 دوک و 120 دستگاه بافندگی کار میکرد. این کارخانه هم در دهه 40 دچار بحران ورشکستگی شد.
30. کارخانۀ چیت سازی بهشهر؛ ساخت این کارخانه در سال 1314 شروع شد و در سال 1317 به بهره برداری رسید. در ابتدا 4300 دوک ریسندگی و 150 دستگاه بافندگی داشت، ولی بتدریج دستگاههای سفیدگری و رنگرزی به آن اضافه شد. تما دستگاههای این کارخانه از کمپانی اونیون ماتکس آلمان خریداری شده بود.
31. کارخانه نخریسی قیصریه و محمدحسین یزدی؛ در بهمن ماه 1314 در قم به ثبت رسید و در سال 1317 شروع به کار کرد. این واحد با 4608 دوک نخریسی یک لا و 720 دوک دو لا کار میکرد و میزان مصرف پنبه این کارخانه در 10 ساعت 1100 کیلو بود. از این میزان پنبه تقریبا 900 کیلو نخ رشته بدست میآمد. در این کارخانه تجهیزات برقی و ماشینآلات تولید قطعات برای بخش تعمیرات از شرکت زیمنس خریداری شد. در ابتدا با 250 نفر کارگر سالیانه 300 تن پنبه مصرف داشت و 270 تن نخ تولید میکرد. غیر از پارچههای ماشینی، پارچههای دستباف نیز تولید میکرد. این کارخانه که در یک کیلومتری جنوب غربی قم واقع شده بود، برای تامین روشنایی این شهر نیز با وزارت کشور قرارداد بست و ماشینآلات لازم را سفارش داد.
در این دوران چه گذشت؟
همانطور که توصیف شد، با اینکه صنایعدستی بافندگی و ریسندگی در ایران از بین رفت، اما تاسیس و تولید در صنعت نساجی کشور طی 10 سال یعنی از 1310 تا 1320 قابل توجه و گسترده بود. اما این کارخانهها بعد از شهریور 1320 و اشغال ایران از سوی متفقین و تبعید رضاشاه که در پی شکست آلمان در جبهههای جنگ رخداد، برای دو دهه دچار بحران شدند.
اولین بحران این کارخانهها، بحران فنی و مهندسی بود. گرچه مهندسان و کارگران متخصص طی این 10 سال در امر اداره امور آموزش دیده و مهارت کسب کرده بودند، اما ماشینآلات نساجی به شدت دارای استهلاک بوده و مدام نیاز به تعمیر و نگهداری دارند. مهندسان با تجهیزات وارداتی و ماشینآلات برش و تراش بخشی از این مهم را انجام میدادند. اما تعمیر هم در بلندمدت نمیتواند پاسخگو باشد. زیرا پیشرفتهای تکنولوژیکی باعث میشود که سرعت و کیفیت تولید با استفاده از ماشینآلات جدید پیوسته بیشتر شود و تولیدات قدیمی را در بازار از دایره رقابت حذف کند. فقدان نیروی مهندسی خلاقی که توان نوسازی و توسعه تکنولوژی را داشته باشد، در کنار قطع ارتباط با نیروی مهندسی مبدایی که تکنولوژی از آنجا وارد شده باعث میشد که توان رقابتی تولیدات ایرانی روز به روز کاهش پیدا کند. گرچه در برنامه توسعه اول به این صنعت و توسعه آن توجه ویژهای شد، اما این برنامه به دلیل بحرانهای اقتصادی ناشی از تحریم ایران عملی نشد و این ضعفها برای یک دهه درمان جدی پیدا نکرد.
از سوی دیگر بحرانهای سیاسی و اقتصادی کشور پس از شهریور 1320 بر صنایع هم سایه انداخته بود. وقتی مردم به رهبری دکتر مصدق جنبش ملی کردن صنعت نفت را شدت بخشیدند و در نتیجه ایران مورد تحریم قرار گرفت، بحران تامین بودجه کشور بر صنایع هم سایه انداخت. در این بین تغییر قوانین گمرکی باعث شد واردات پارچههای ارزان قیمت افزایش پیدا کند و رواج این پارچهها در میان مردم، صنایع داخلی را تحت فشار قرار دهد. برای مثال علی رضایی، تاجری که بعدها موسس شرکت هپکو شد، در 1328 به آمریکا رفت و مقدار زیادی پارچههای ارزانقیمت وارد کرد که به زودی در میان مردم متداول شد و سود کلانی را نصیب او و برادرش کرد. اما با بالا گرفتن جنبش ملی کردن نفت، در مقابل تحریم اقتصادی انگلستان، دولت مصدق، برنامه ریاضت اقتصادی را در پیش گرفت و ورود کلیه اقلام لوکس ممنوع اعلام شد. پارچه در لیست اقلام لوکس درجه یک محسوب شده بود. به این ترتیب برای چند سال واردات پارچه ممنوع شد و تلاشهایی برای احیای این صنعت انجام شد. اما با وقوع کودتا در 1332 باز هم شرایط تغییر کرد.
سومین مورد این بود که کارخانههای نساجی در مقایسه با دیگر صنایعی مانند سیمان و نفت، صنعتی کاربر هستند که از نیروی کارگری کثیری استفاده میکنند. در جریان متشکل شدن نیروهای کارگری در جنبشهای صنفی و سیاسی دهه 20، کارخانههای نساجی نقش مهمی پیدا کردند. کارگران این کارخانهها در اعتصابات شرکت میکردند و در کنار کارگران صنایع نفت و پتروشیمی، جزئی از جنبش ملی کردن صنعت نفت شدند. به همین دلیل با اوج گرفتن اعتصابات عمومی و جدی شدن مبارزات برای ملی کردن صنعت نفت، این کارخانهها اغلب تعطیل میشدند و یا مراکزی برای فعالیتهای صنفی و سیاسی بودند.
به این ترتیب تا سال 1332 که کودتای مشترک سرویسهای امنیتی انگلیس و آمریکا و نیروهای سلطنت طلب، دولت دکتر مصدق را برکنار کرد، این صنعت کجدار و مریض به کار خود ادامه داد. دولتمردانی که از این طریق به قدرت رسیدند، سعی کردند بحرانهای ایجاد شده در این مدت را در دهه 30 با اعطای وامهای کلان به کارخانهها و سرکوب جنبش های کارگری و ممنوعیت هرگونه فعالیت صنفی جبران کنند. اما دهه 30 دهه چالشهای جدی، ورشکستگی و تعطیلی برای کارخانههای نساجی دهه 20 بود. با وجود اینکه بحرانهای دسته دوم و سوم فرونشست، اما بحران اول کماکان بر جای خود باقی ماند. حضور نیروی مهندسی آلمانی، این بار در ذیل برنامههای اقتصادی آمریکا برای ایران، باز هم بر تعداد کارخانههای نساجی افزود. در حالی که باز هم انتقال تکنولوژی و تربیت مهندس خلاق در این عرصه مورد توجه قرار نگرفت. به این ترتیب وقتی مسئله اصلی حل نشد، بحران های دیگر هم به صورت دورهای و با تحولات سیاسی و اقتصادی به سراغ این صنعت آمد و هزینههای زیادی را در دهههای بعدی بر کشور تحمیل کرد. گسترش کمی صنعت نساجی در کنار مسکوت ماندن توسعه کیفی در بخش های فنی و تکنولوژی، موضوعی است که در مقالههای بعدی (صنعت نساجی ایران در دهه 30 و 40، صنعت نساجی در دهه 50 و انقلاب و صنعت نساجی بعد از انقلاب) به آن میپردازیم.
- محبوبی اردکانی، حسین. تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، جلد سوم، انتشارات دانشگاه تهران، صص 91 تا 133. 1368.
- غلامی، شهرام. بازتاب نظام اقتصاد جهاني در تولید و صادرات پنبه ايران (از 1850 تا 1941 م / 1239 تا 1320ش). پژوهشهاي علوم تاريخي، سال 9، شمارة 1، بهار و تابستان 1396. صص 59 تا 79.
- یکتا، مهدی. حیات سینوسی صنایع نساجی در ایران. مجله اقتصادی تجارت فردا. یکشنبه سوم آبان 1394.
Abbas Milani, eminent Persians, the men and women who made modern Iran, 1941-1979, Syracuse university press, 2008.